سیکا

اگر حوصله شما سر رفته است به این وبلاگ سر بزنید حتما لحظات خوشی در این وبلاگ خواهید داشت

سیکا

اگر حوصله شما سر رفته است به این وبلاگ سر بزنید حتما لحظات خوشی در این وبلاگ خواهید داشت

سیکا
اگر حوصله شما سر رفته است به این وبلاگ سر بزنید
و لحظات خوشی را در این وب داشته باشید

*وبلاگ تفریحی سیکا*
پیام های کوتاه
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۷۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۰۱ ب.ظ

ترول4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۱
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ

ترول3

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۰
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ

تروول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۰
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۵۹ ب.ظ

ترول 2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۹
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۵۴ ب.ظ

ادامس موزی


بچه های امروزی رو نمیتونم درک کنم :
بهش آدامس موزی میدم ناز میکنه میگه این آدامسا بو میدن و بدمزه ن نمیخورم !
زمان ما آدامس موزی خدایی میکرد ؛ :)
ما اول کاغذشو نیم ساعت لیس میزدیم بعد میرفتیم سراغه خودش !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۴
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۵۲ ب.ظ

نمره

یادش بخیر دبستان (تا کلاس سوم) که بودیم اگه نوزده میگرفتیم
برای این که گریه نکنیم بمون میگفتن نوزده برادر بیسته :oops:
ولی نمیدونم چرا تو دبیرستان و دانشگاه ۹٫۷۵ برادر ۱۰ نیست
مثل اینکه تحریما روی برادریشون تاثیر گذاشته :|


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۲
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۴۷ ب.ظ

مسافرت زمان ما

دیدید بچه های ۲-۳ ساله این دوره وقتی میخوان برن مسافرت
صندلی عقب تشک و بالشت واسشون باید بذاری
تبلت داشته باشن که بازی کنن،
مانیتور پشت صندلی باشه تا کارتون مورد علاقه شون رو ببینن…
اونوقت ما که میخواستیم بریم مسافرت بلیط اتوبوس که برامون نمی خریدن هیچی
جلوی پاشون یا تو راهروی اتوبوس می خوابوندنمون
هر کی هم رد می شد یه لگد بهمون می زد .
حالا سوال من اینجاست آیا اون موقع ها یونیسف وجود نداشته ؟
آیا الان میشه حقمون رو پس بگیریم آیا ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۷
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۴۳ ب.ظ

یخمک

یادتونه دبستان تابستونا توراه مدرسه یخمک میگرفتیم
با زانو از وسط نصفش میکردیم ؟!
چرا الکی میگید آره ؟؟
آخه تابستون مگه مدرسه باز بود؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۳
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۴۰ ب.ظ

تاکسی

مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه،
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد،
نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس !
از جدول کنار خیابون رفت بالا
نزدیک بود که چپ کنه،
اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد . . .
برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد !
سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد !
و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن،
من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!
مسافر عذرخواهی کرد و گفت:
من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه . . .
راننده جواب داد: واقعآ تقصیر تو نیست، امروز اولین روزیه که به عنوان یه
راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم،
آخه من ۲۵ سال راننده‌ی ماشین نشکش بودم…! :D

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۰
میلاد فلاح
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۳۳ ب.ظ

دختر وپسر

پسری روزها پشت در منزل دخترک را میپایید؛
برای دختر سوال بود که اگر او مرا دوست دارد،
پس چرا پا پیش نمیگذارد و با پدرم صحبت نمیکند ؟!
درست است که ماشین پسرک قدیمی بود،
ولی برای دخترک عشق و محبت مهمتر بود!
روزها و ماه ها به همین منوال گذشت و دخترک بسیار کنجکاو شده بود،
روزی دل خود را قرص کرد و رفت تا حرف دل پسرک را گوش کند…
از او پرسید ۶ماه است که تو کنار منزل ما می ایستی و مرا میپایی،
وقتی ماشینت را میبینم ضربان قلبم تندتر میشود و…
هدف تو چیست؟!
پسر گفت: وای فای خونتون پسورد نداره . . ! :D

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۳۳
میلاد فلاح