ترول 27

ایرانی جماعت یه جور از جمعه و عصرش آه و ناله میکنند
انگار باقی روزای هفته رو تو سواحل هاوایی در حال خوش گذرونین
والا !! الان که جمعه نیس داری چه غلطی میکنی مثلا
میگن قدیما یه کسی بوده، بهش میگفتن زن زندگی ...!!!
به حق چیزای ندیده و نشنیده ...!!!
یعنی کی بوده ؟؟😂😂
توی این فیلما و سریالای خارجیا،
همه به هم خیانت کنن ، هیچیشون نمیشه!
ولی اگه بچهشون مسابقه داشته باشه
پدر خانواده نره مسابقهشو ببینه؛
بنیان خانوادشون به باد میره !😂😂😂
به دوستم میگم: ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﭙلی چیه...؟🤔
میگه: به خاطر اینکه ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﻮﺭ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ﻭ ﺟﺬﺍﺑﯿﺖ ﻭ...
ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﺪﻥ ﻻﻏﺮ ﺟﺎ ﻧﻤﯿﺸﻪ...
دلیل قانع کننده اى بود...
به افتخار تپلا یه کف مرتب...!😂😂
زنه میره نجّاری،میگه آقا هر وقت اتوبوس از جلوی خونه ما رد میشه کمدِ ما خیلی میلرزه،میشه بیاید نگاه کنید؟
یارو میره یکم میخ کاری میکنه،ولی درست نمیشه!!!دوباره
زنه میره بهش میگه آقا اصلن بیا بشین تو کمد، اتوبوس اومد ببین مشکل از کجاست...!
یارو تا میره میشینه درو میبنده،شوهره زنه میاد خونه درِ کمدو باز میکنه،میگه تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟
یارو میگه ناموووسن بگم منتظره اتوبوسم باورت میشه؟😂😂😂😂😂😂
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺍﺯ ﻫﺮ کسی،
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ...!! ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺵ...
ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ...
ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ...
ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ...! ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ
ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ...!! ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ!!
ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐﻨﯽ،
ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ...
ﺭﺍﺣﺘﺘﺮ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ...!!
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم
چاقم,لاغرم,قد بلندم,کوتاه قدم,سفیدم,سبزه ام
همه به خودم مربوط است
مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
زندگی کن به شیوه خودت با قوانین خودت با باورها و ایمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند
شاد باش و از زندگی لذت ببر
چه انتظاری از مردم داری ؟؟؟
آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند.
عروسی مازندرانی هاااااا
ما در مازندران زندگی می کنیم. ما در روستا زندگی نمی کنیم اما "اَتِه خَله" فامیل داریم که در روستا زندگی می کنند. فامیل های ما کلی جوان عذب دارند و به همین دلیل ما در طول سال به عروسی های زیادی دعوت می شویم. عروسی های ما با عروسی های دیگر فرق دارند. مثلا ما همیشه اجرای زنده داریم. اجرای زنده خیلی خوب است. برای خواننده فرقی نمی کند که آهنگ، "بری باخ" است یا لیدی غاغا، او فقط می خواند. خیلی خوب و خنده دار هم می خواند.
بعد از شروع ترانه ای مثل :
"شه نیسونه بار بَزِنِم، سپیده جانا
قاچاقچی الوار بَزِنِم، سپیده جانا
زن بَوِردِن چه آسونه، سپیده جانا..."
یک دفعه "دامادِ رَفِقون" و "سَیدعلی" و "اِسمیل" و "رمضون" و ... می جهند وسط و داماد را دوره می کنند. ما دخترها از دور آن ها را نگاه می کنیم و با هم می خندیم (اما مادرمان ما را دعوا می کند.) نقطه ی اوج برنامه لحظه ایست که همه "نوری" می رقصند. رقص نوری از جاذبه های توریستی استان ماست. اگر شما به مازندران بیایید و رقص نوری ندیده بروید درست عین این است که به شیراز رفته و حافظیه را نبینید یا کاشان رفته و باغ فین را نبینید. یا فریدون کنار رفته و "دریا" را نبینید.نکته ای که شاید از نظرها دور بماند این است که در این عروسی ها شما می توانید پدیده ی نادر رقص انسان و "کِرک و چیندِکا" را مشاهده کنید، همراه با نوای دلنشین گاو مشد حسن و نعره ی "اَهوهوهو" یا چیزی شبیه به همین.
وقتی که "نازِنین جِوانان" به اندازه ی کافی "بِنگیر بِنِه"" کردند همگی با هم سرود دسته جمعی "چه ناهار/شام نَدِنی" را می خوانند و اینجاست که صاحاب مجلس باید هر چه سریعتر سفره را پهن کند. اول از همه به "مردِوار" غذا می دهند. غذای ما برای عروسی اغلب "کِرک و غاز سیکا و گِسفِنه گوشت" است. بله، ما خیلی دست و دلباز هستیم. تازه "ماشینی کِرک" هم نمی خوریم. اما خیلی "پِلا" می خوریم. برای همین بعضی ها می گویند که مازنی ها چاق هستند، علی الخصوص زن هاشان. اما باید بگویم که در دوره هایی نه چندان دور چاقی آرمان زن مازندرانی بود. عروس چاق، "شی مارِ دل وِسِه بیه" و لاغری عامل سستی بنیان خانواده بود.
بعد از منفجر شدن غذاها توسط مدعوین نوبت به درآوردن چشم مادر شوور/ مادرزن می رسد. در اینگونه مواقع گفتن یک جمله مثل "وِشونِه گوشت چَنِه کم بیه" امکان احتراق درونی و بیرونی برگزارکنندگان عروسی را فراهم می آورد و ما باز هم می خندیم.
ما_ یعنی من_ حتی موقعی که "گَت ننه" ی عروس با دامن چین چینش می رقصد و لمبرهایش را به چپ و راست تکان می دهد هم می خندیم. اما در اینجا بگذارید که شما را با مهم ترین و بنیادی ترین ابزار تولید موسیقی در عروسی شمالی آشنا کنم؛ "تَشلاک". وسیله ای مدور،پلاستیکی، دارای گودی در وسط، با مصارف متعدد. از ظرف ولباس شستن گرفته تا همین آخری، تولید موسیقی. اگر فکر می کنید که نواختن تشلاک آسان است باید بگویم خیر آقا، شما سخت در اشتباهید. تشلاک، تشلاک زن می خواهد. البته رقص با تشلاک هم کار هر کسی نیست و گاو نر میخواهد و مرد کهن. چیز ببخشید، آدم حرفه ای می خواهد.
رقص تشلاک هم باری به هر جهت نیست. مثلا از اساسی ترین پایه های آن این است که شما هیچ وقت خودتان پا نمی شوید برقصید بلکه صبر می کنید تا یک نفر به شما تعارف کند . در این مرحله او هی به شما اصرار می کند و شما هی انکار می کنید تا اینکه آن شخص دست شما را گرفته و شما را "کَفتِل" می کند وسط. و حالا این شمایید که باید با شروع طلایی خود توجه همه را جلب کنید تا احتمالن یک نفر همان جا شما را از مادرتان خواستگاری کند. لازم به ذکر است که وقتی شروع کردید به رقص دیگر به هیچ وجه حق نشستن ندارید. همچنین شاباش را هم باید با دهنتان بگیرید. فلسفه ی فرو کردن پول توی حلقوم هنوز نامکشوف است.