سیکا

اگر حوصله شما سر رفته است به این وبلاگ سر بزنید حتما لحظات خوشی در این وبلاگ خواهید داشت

سیکا

اگر حوصله شما سر رفته است به این وبلاگ سر بزنید حتما لحظات خوشی در این وبلاگ خواهید داشت

سیکا
اگر حوصله شما سر رفته است به این وبلاگ سر بزنید
و لحظات خوشی را در این وب داشته باشید

*وبلاگ تفریحی سیکا*
پیام های کوتاه
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر طنز» ثبت شده است

شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۶ ق.ظ

شعر 2

چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش

به هر شکسته که پیوست ،تازه شد جانش

کجاست هم نفسی تا به شرح عرضه دهم

که دل چه می کشد از روزگار هجرانش؟

معنی این دو بیت از شعر حافظ:

وقتیکه بادی که از شمال میوزد،موهای عطر افشان و زیبای یار را

به هر طرف می برد

در هر نسیمی که میوزید، گویا جان تازه ای به عاشق خود می بخشید

کجاست کسی مثل من؟

که عاشق است

وزجر درون او را به اعماق غم می برد

وروزگار هجران برای او مثل شب سیاه است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۰۴:۴۶
میلاد فلاح
چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۳۶ ق.ظ

خوب ترین حادثه

خوب‌ترین حادثه

با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام 
باز به دنبال پریشانی‌ام 

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست 
در پی ویران شدنی آنی‌ام 

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی 
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام 

دلخوش گرمای کسی نیستم 
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام 

آمده‌ام با عطش سال‌ها 
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام 

ماهی برگشته ز دریا شدم 
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام 

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت 
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟ 

حرف بزن ابر مرا باز کن 
دیر زمانی است که بارانی‌ام 

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست 
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام 

ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟ 
ها نکشانی به پشیمانی‌ام! 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۶
میلاد فلاح
يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

دلیل چاقی


به دوستم میگم: ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﭙلی چیه...؟🤔




میگه: به خاطر اینکه ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﻮﺭ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ﻭ ﺟﺬﺍﺑﯿﺖ ﻭ...

ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﺪﻥ ﻻﻏﺮ ﺟﺎ ﻧﻤﯿﺸﻪ...

دلیل قانع کننده اى بود...



به افتخار تپلا یه کف مرتب...!😂😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۳۱
میلاد فلاح
جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ

شعر طنز انتخابات

آهای ای خلق ایرانی کجایید؟

زمان رای گیری شد، بیایید

بیایید ای خلایق از چپ و راست

که میهن باز محتاج شماهاست


اگر بی کار هستی یا "سر کار"

اگر هستی "سر و مر" یا که بی مار!

بیا ای هموطن، ایرانی پاک

طرفداران من، قوم یقه چاک

بیا با نای و شیپور و دف و بوق

بریز آرای خود را توی صندوق

به نفع من بده رای خودت را

که من بهترترینم جان مولا

چه کس گفته که فرزندان بهتر

نماید زندگی را هر چه بهتر

که هر فرزند یعنی یک عدد رای

به شرطی که به این جانب دهد رای

 


کنم ایران و ایرانی سر افراز

کنم مرغ شما را اردک و غاز

جهان را پر ز های و هوی سازم

کچل ها را همه پر موی سازم

گهی ال کرده گه بل میکنم من

صدای خویش را ول می کنم من

که ای مردم، خلایق، ایهاالناس

به روی یازده من می کشم آس

اگر دادم خزر را از کف آسان

کویر لوت را سازم گلستان

چنان فیلی هوا بنمایم این بار

که دود از کله ات خیزد چو سیگار

به هن و هن بیندازم نفس را

براندازم ز بن نسل مگس را

که ننشیند به روی کله ی تاس

خصوصا کله ی تاس کل عباس

صدای وزوزش را می برم من

قسم بر جان مولا می خورم من

که ما بین همه سر تر منم من

غولنج غول ها را بشکنم من

چنان با پنبه کله می برم نرم

که قیصر گوید: "ایولا دمت گرم"

بود در کیسه و در چنته ی من

هزاران وعده اما پای خرمن

گداها را نمایم راکفلرها

به زیر پای هر یک رامبلرها

قسم بر تار موی هر چه مرده

کنم بهر شما تخم دو زرده

شیاطین بزرگ و بچه خناس

یوسوس فی صدور الناس وسواس

ز هول من گریزان است و ویلون

خرد سوراخ موشی را دو ملیون

عمو سام از چک من گوید ای آخ

نشانش می دهم یک دانه بیلاخ

من آن هستم که رستم بود قلدر

کنم هرکول را با یک لگد قر

اگر چه بی سبیل و ریش هستم

برای تاس تان "جف شیش" هستم

غم ت را خوش به حالش می کنم من

"دل ای دل" را حلالش می کنم من

کنم کاری که روز و شب بخندی

چغندر را کنم سیب پشندی

هر آن چه دیگران گویند باد است

تز من "مرده باد و زنده باد" است

 


خلایق اقتدا بر من نمایید

ادای دین بر میهن نمایید

به پیش ای هموطن، بازو به بازو

برای رای بر آقای هالو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۵
میلاد فلاح
جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ

طنز45

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۵
میلاد فلاح
پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ

طنز 43

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۱۲
میلاد فلاح
سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ب.ظ

طنز 41

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۶
میلاد فلاح
پنجشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۳ ق.ظ

شعر طنز

ازدحام و فشار از هر سو

زور آرنج و ضربه زانو

بدترین بوی عالم است الحق

بوی سیر و پیاز و عطر و عرق

کارمند و محصل و عملی

کامبیز و غضنفر و مملی

تاجر و دزد و دکتر و بیکار

لاغر و چاق و سالم و بیمار

گاه دعوای عده ای سالار

فحش های به شدت کش دار

یک نفر غرق در سطور کتاب

یک نفر هم کنار او در خواب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۰۳:۱۳
میلاد فلاح
چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۷ ب.ظ

شعر اگر رستم و سهراب الآن زنده بودند

چنین گفت رســتم به سهـــراب یل

که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل

مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود

دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود

شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت

بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت

اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود

که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود

رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب

که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب

اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم

دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم

چو شوهر دراین مملکت کیمــیاست

زتورانیان زن گرفتـــــن خطـــاست

خودت را مکن ضــــایع از بهــراو

به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو

دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس

فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس

توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی

چرا رشــته ات را پزشـکی زدی

من ازگـــــــــور بابام، پول آورم

که هــرترم، شهـریه ات را دهـم

من از پهلــــــوانانِ پیــشم پـــسر

ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر

چوامروزیان،وضع من توپ نیست

بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست

به قبـض موبایلت نگـه کرده ای

پــدر جــــد من را در آورده ای

مسافر برم،بنـده با رخش خویش

تو پول مرا می دهی پای دیـــش

مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود

که دورازمن اینگونه لوست نمود

چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر

بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر

ولـی درس و مشق مرا بی خیـال

مزن بر دل و جان من ضــد حال

اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم

ازآن به که یک وقت دپرس شــویم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۴:۰۷
میلاد فلاح
چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ب.ظ

شعر طنز مرد زن مرده

شعر طنز مرد زن مرده

مـــــردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند

بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند

خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند

دشت داغ سینـــــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند

چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــــــی شوند

خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــــی ! تر می کنند

روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند

دیده را از خون دل ، دریای احمــــــــر مــــی کنند

در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیــــــر

بر رخ ناهیـــــــد و مینـــــــــا و صنــــــوبر می کنند

بعدٍ چنــــــدی کز وفات جانگــــــــداز ! او گذشـــت

بابت تسلیّت خـــــــود ! فکــــر دیگــــــر مـــی کنند

دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال

جانشیـــــــــن بی بدیل یار و همســـــــر می کنند

کـــــــــج نیندیشید فکــر همســـــــر دیگر نیَند

از برای بچـــه هاشان ، فکر مـــــــادر مـــی کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۴:۰۲
میلاد فلاح